تولید محتوا دفاع مقدس
بسم الله النور
به مناسبت بزرگداشت هفته ی دفاع مقدس
به قلم طلبه سرکار خانم شیما حمیداوی
آغوشی برای سوگ
تا قبل از آنکه کتاب لنگرگاهی در شن روان را بخوانم تصویر واضحی از داغ دیدن نداشتم. برایم یک واژه ی معمولی بود مثل همه ی واژه های جهان ادبیات. اما بعد از خواندن کتاب، این واژه مثل قبل تهی از معنا نبود بلکه تصویر واضحی را با خود می کشید که از تجربه فقدان دیگران شکل می گرفت. در این کتاب الهام شوشتری روایت آدم هایی را جمع آوری و ترجمه کرده که یک تجربه ی مشترک را در زندگی از سر گذرانده اند و آن سوگ و داغدیدگی ست.
با خودم فکر کردم چرا قبل تر این واژه را نمی فهمیدم. چرا دانستن اینکه این واژه با گرمای سوزنده مترادف است برای فهمش کافی نبود؟ برای دیگر احساساتی که انسان تجربه میکند شک دارم اما لااقل در این یک مورد به یقین رسیده ام که معنی داغ را فقط داغدیده می فهمد. این معنا در روایت های این کتاب هم پرتکرار بود.
با این تفاسیر انتظار می رود انسان از سوگ گریزان باشد و هر جا بوی مرگ به مشامش رسید لایه ی حفاظتی بکشد دور خودش و عزیزانش. دقیقا معادله همین جا نابرابر می شود. جایی که انسان برای سوگ آغوش باز میکند. تصویر مادران شهدا در ذهن من این طور نقش بسته. زنانی که احتمالا چیز عزیزتری دارند که برایش عزیز فدا می کنند و داغ به جان می خرند.
هرچند آدم هایی از این جنس کم اند اما در این خاک بسیارند. برای اثباتش خواندن کتاب های تاریخ لازم نیست،
جنگ تحمیلی 8 ساله ای که پشت سر گذاشتیم تصدیق میکند مردم این خاک در استقبال از سوگ کم نظیرند. آن هشت سال طولانی که جوان بدرقه میکردند و داغ را به جان می فشردند.
در همین جنگ ۱۲ روزه باز هم هزار خانواده ی دیگر داغ به جان خریدند. اینجاست که می فهمم داغ، در این سرزمین معنای دیگری دارد. معنایی که در روایت های لنگرگاهی در شن روان نبود. اینجا داغ زخمی فردی نمیماند؛ بلکه زبانیست که یک ملت با آن تاریخ خود را روایت میکند.